اگه بودم ، اگه نبودی .....

ساخت وبلاگ

فرض کنیم یه تونل زمان هست و میتونی ازش عبور کنی و فقط یدونه از اشتباهات زندگیت رو اصلاح کنی...

نمیدونم تو برمیگشتی و کدوم کارت رو اصلاح میکردی

ولی حدس میزنم احتمالا منو پاک میکردی ....

منم جای تو بودم احتمالا همینکار رو میکردم ...

فرض کنیم من از زندگیت پاک میشدم ، یاسر نبود از اول 

حدس بزنیم چه اتفاقاتی میفتاد ...

چون تو ادمی نیستی که بتونی تنها بمونی ،احتمالا توی همون چت با یه نفر دیگه اشنا میشدی...

شاید یه شهاب دیگه

شایدم یه یاسر دیگه

و شاید یه دوست خیلی معمولی ...

قطعا هرکی بود اندازه من عاشقت نمیشد ...

و احتمالا همون موقع که مریض شدی قیدت رو میزد ...

اگه نمیزد توکه غیب شدی اون قطعا میرفت و برنمی گشت ...

احتمال داشت ازدواج کنی ...

شایدم بچه داشتی ...

شایدم هیچکدوم از اینا نبود ...

همینی بودی که الان هستی ...

ادماا ،یه وقتایی ، یه تصمیم هایی میگیرن که بعدها ارزو میکنن کاش هیچوقت اون تصمیم رو نمیگرفتن...

اسم منو میتونی بذاری ...

شیرین ترین اشتباه زندگی...

یا تلخ ترین اشتباه ...

هرچی باشم قطعا و منطقا اشتباهم ...

اگه من نبودم ،اگه خاطراتم نبودن ...

تو این نبودی ...

من اگه برگردم عقب اما 

اگه قرار باشه چیزی رو پاک کنم ....

تنها چیزی که پاک نمیکردم تو بودی ...

احتمالا جایی از زندگیم رو پاک میکردم که ناامید شدم از بدست اوردنت ...

گاهی وقتا که میخوام خودمو بخاطر خودت از زندگیت پاک کنم ، نگرانت میشم ...

با خودم میگم نکنه کسی که بعد از من میاد مراقبت  نباشه  ...

نکنه اذیتت کنه ...

پشیمون میشم ...

میشینم سرجام ...

امروز روز جالبی نبود ...

برام عجیب بود که صبح به اون زودی چرا لج افتادی ...

گفتم هروقت تونستی زنگ بزن صداتو بشنوم ...

یه نمیخوام گفتی ،انگار با پتک زدن تو فرق سرم ...قبلش اتفاقی نیفتاده بود ،قهر نبودیم که ...

از صبح چندبار زنگ زدی ...

جواب ندادم ...

نمیدونم چرا 

صبح که گفتی نمیخوای صدامو بشنوی...

منم جواب نمیدم که صدامو بشنوی ...

شایدم لج کردم ...

پیام دادی اقایی ،همون لحظه خوندم ولی واتساپ نیومدم ...

نمیشه که 

ادم دل عشقش رو بشکنه ،سه ساعت بعد پیام بده از دلش دربیاره ...

گفتم واتساپ نمیام 

گفتی تهدید میکنی ؟

نه ،تهدید نکرد

فیلما رو هم پاک کردم که خیالت راحت باشه ...

یجایی خوندم 

انسانها زمانی میمیرن که عادی میشن ...

لازمه یه وقتایی عادی نباشم ...

دستم میلرزه که بره سمت گوشی که پیام بدم ...

غرئرم میگه نه ...

یچیزو میدونم ...

اینکه یک روز نباشم اونقدر قوی هستی که کم کم فراموشم کنی 

شاید خیلی طول بکشه ولی میدونم میتونی ...

صبح که دعوامون شد احتمال دادم بعدش ورق برگرده ...

خودتم تهدید کرده بودی که یه روز احتمال داره دوباره سرد بشی ...

روزی که دوباره سرد بشی روز بعدش من دیگه نیستم ...

آواي،عآشقی برای عشق اولم فاطمه...
ما را در سایت آواي،عآشقی برای عشق اولم فاطمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dava200147 بازدید : 191 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 0:41