پاییز ... بوی جدایی ...

ساخت وبلاگ

پاییز امسال چقد وحشتناک بوی جدایی میده ...

همیشه عاشق پاییز بودم ...

توی حیاطمون یه عالمه برگ جمع میشد...

دراز میکشیدم توی برگ ها ...

برگ ها رو میریختم روی خودم ...

چقدر با بوی دود سوختن همون برگای زرد خاطره دارم ...

امسال اما ..

یه حالی میون عاقل بودن و روانی شدنم ...

همه روزام با استرس شروع میشن ....

بیشتر از قبل با خودم حرف میزنم بعد سکوت میکنم و میخندم و زیر گریه میزنم ...

رد میدم ...

گوشیمو پرت میدم ...

تنها سرمایه ی زندگیمو ...

دیروز رو به اسمون با خدا حرف میزدم ...

صدامو نمیشنوه خیلی وقته ...

پارسال راه میرفتم میگفتم شکر ...

امسال شکر کنم فکر میکنه بهش دارم توهین میکنم ،منطقی نیست پس شکر نمیکنم ...

همه چیمو گرفتی ازم باهم خدا ...

دوستت داشته باشم ؟

اصلا هستی؟

میشنوی ؟

از روز اول که مادر ندادی نامادری سگ دادی ...

اونکه دیگه انتخاب خودم نبود؟

اشتباه من نبود که ...

پدر خوب و دلسوز ندادی که، اونم میزد بجای اینکه از بچه هاش حمایت کنه

هرشب تو خونه دعوا بود ...

هرشب با استرس میخوابیدیم ...

دوسال تموم از درد دندون درد نمیخوابیدم ...

هرشب صدات میزدم نمیشنیدی ...

یادته که ...

از خونه فرار کردم اواره این پارک و اون پارک بودم شبا با یه تیشرت استین کوتاه توی زمستون و سرما ...

یادته که همون موقع هام به دادم نمیرسیدی ...

شبا تا صبح توی پارک با یدونه کبریت سر میکردم تا صبح بشه درهای خونه ات باز بشه ، مسجد باز میشد فقط به اندازه یه نماز صبح وقت داشتم بخوابم

بعد بیرونم میکردن ...

یادته که ...

یادته 900 تا سیمان و گچ رو ینفری خالی کردم، تمام کمرم کبود شد، 13 سالم که بیشتر نبود ، یارو پولمو خورد ، نفرینش کردم

روز به روز پولدارتر میشد

اونموقع فهمیدم تو خدای ادمای پولداری ...

تهران اواره بودم

اصفهان اواره بودم

یاسوج اواره بودم

ساوه اواره بودم

گیلان غرب اواره بود

2 سال تموم زیر چادر نگهبانی یه زمین صاف رو میدادم ...

خودت گفتی بعد هر سختی اسونیه ...

عاشق شدم زمینم زدی ...

زن گرفتم زمینم زدی ...

اون اسونی کی قراره برسه ؟

میشنوی صدامو یا گوشاتو گرفتی حوصله شنیدن نداری مث همیشه ...

اصن هستی ؟

داری روانیم میکنی ...

اینه اسونی ؟

قراره عقلمم بگیری ؟

چرا افریدی پس ؟

حال میکنی درد کشیدنمو میبینی ؟

مسخره تم ؟

یا فقط خدای بقیه ای ؟

نمیفهممت

درکت نمیکنم ...

داری امتحان میکنی؟

سوالات امتحانت تموم نمیشه؟

32 سالم شدااا

تایم امتحانت تموم نمیشه؟

بسه دیگه

آواي،عآشقی برای عشق اولم فاطمه...
ما را در سایت آواي،عآشقی برای عشق اولم فاطمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dava200147 بازدید : 104 تاريخ : دوشنبه 23 آبان 1401 ساعت: 14:39